شما اینجا هستید
اخبار اصلی » سوگ نامه ای بر هنر

 هنر در این ملک ساز و کار شایسته و بایسته را برای بروز و ظهور نیافته و در این میان هنر موسیقی سهم بیشتری را در جفا دیدن ها به نسبت سایر هنرها به خویش دیده.

تا اینجا بسیاری بر این وضعیت تلخ و علل و عوامل این پریشانی وقوف دارند.اما در سال های اخیر هنر موسیقی دچار هجمه ای از سوی کسانی است که بی کمترین ارتباطی با دنیای هنر بیشترین نفع اقتصادی را از امری می برند که غایتش تنها زیبایی آفرینی و زیبایی پراکنی است.این جماعت با نگاه بیزینسی به هنر موسیقی آسیب های جدی بر این هنر وارد آورده اند. متاسفانه در پیدایش این حادثه ی پاره ای از دست اندرکاران هنر هم نقش آفرینند. وقتی خواننده ای حاضر می شود در یک مکان ده هزار نفری غیر استاندارد سه بار در یک روز روی صحنه برود و از آن سو مخاطبانی هم حاضر باشند به خاطر عشق و علاقه ی ویژه ی خود به خواننده ای یا گروهی به هیچ شکوه ای و با خرید بلیط های آن چنانی در چنین مکان های غیر استانداردی حضور یابند،خود به دامن زدن به این وضعیت نابسامان یاری می رسانند.

متاسفانه اغلب مخاطبان با همه ی نارضایتی هایی که در این کنسرت ها می بینند بی سر و صدا به خانه های خود بر می گردند و حتی با قبول این شرایط به عشق خواننده مورد علاقه خود باز هم حاضرند دیگر بار به هر جفایی تن دهند اما هرگز از خود نمی پرسند چرا خواننده یا گروهی که اینقدر دوستش دارند، هرگز برای احترام دوستدارانشان حاضر نمی شوند از برگزار کردن کنسرت در چنین مکان هایی امتناع ورزند.

اخیرا دوست نازنین روزنامه نگارم به اتفاق خانواده برای تماشای کنسرتی رفته بودند. حاضران این کنسرت هم به لحاظ صدابرداری و هم امکان نداشتن موقعیت دیداری خوب برای تماشای کنسرت، ناراضی از وضع موجود بودند. دوست عزیزمان با توجه به موقعیت روزنامه نگاریش این وضع را تاب نمی آورد و بر تهیه کننده برنامه بانگ اعتراض بلند می کند اما با کمال تعجب او و خانواده اش را از مکان کنسرت همراه توهین و الفاظ رکیک بیرون می اندازند.

همین اتفاق نشان می دهد که این افراد با چه پشتوانه ای از حمایت و همراهی برخوردار هستند که به راحتی کسانی را علی رغم متحمل شدن خرید بلیط به قیمت گزاف ۹۰ هزار تومان، به بیرون سالن پرت می کنند. این جماعت احساس امنیت خاصی برای کسب درآمدهای میلیاردی دارد. از آن سو هم پاره ای از دست اندرکاران هنر موسیقی به خاطر قراردادهای بالای خود با این جماعت برایشان اهمیتی ندارد که بر مخاطبان و دوستدارانشان چه می گذرد.این مافیا اکنون در کشور در حال گسترش است و قربانیانش جوانان دلسوخته گمنامی در سراسر این ملک هستند که علی رغم تحصیل موسیقی نزد اساتید بزرگ هیچ گاه فرصت معرفی شدن پیدا نمی کنند.زیرا پاراپاگاندای رسانه ای در ائتلاف با مافیای هنر هرگز حاضر به معرفی آن ها نیست زیرا حضور گسترده افراد متعدد و متکثر در عرصه موسیقی موجب شکستن این انحصار و در نتیجه فرو پاشیده شدن این مافیای اقتصادی است که درآمدهای کلان بی شماری را نصیب عده ی خاصی می کند.

نیم نگاهی به وضعیت گروه های موسیقی شهرستانی نشان می دهد که نوازندگان و خوانندگان گمنامی میانشان پیدا می شود که سال ها از راه های دور خود را نزد بهترین اساتید رسانیده اند و با عشق به فراگیری موسیقی نشسته اند و بعضا میانشان خواننده ها و نوازنده های قابل اعتنایی پیدا می شود اما هیچ مرجعی ملجا این دلسوختگان نیست.این سرمایه های هنری دردمندانه به تماشای این صحنه های دردناک نشسته اند.

اتفاقی که برای این روزنامه نگار افتاده است محصول یک ائتلاف خواسته و ناخواسته ی سه گانه است. یک سوی آن هنر فروشان بی هنرند که تنها به ارتفاع ثروت می اندیشند. یک سو دست اندرکاران هنر هستند که ترجیح می دهند با گرفتن دستمزدهای بالا کمتر دردسر بکشند و امور را به چنین افرادی بسپرند و از قبل هم با این جماعت طی می کنند لغو و برگزاری کنسرت و چگونگی و میزان تبلیغات مساله خودتان است. ما فقط دستمزدمان را می خواهیم. اما ضلع سوم و اتفاقا تاثیرگذار تر این مثلث مخاطبانی هستند که در صورت بروز اعتراض و ناراحتی خود با عدم خرید بلیط و عدم حضور در چنین مکان هایی می توانند به این نابسامانی عمیق پایان دهند. اما تا وقتی که بی هیچ شکوه ای با خرید بلیط هایی به قیمت گزاف به مکان های غیر استاندارد می روند و سه سانس به تماشای کنسرتی می نشینند که در هر سانس ده تا دوازده هزار انسان حضور دارند، حقیقتا پیچیدن طومار این مافیا کمی صعب و دشوار می شود.اما اگر مردم به عنوان مخاطبان واقعی موسیقی حضور در چنین مکان هایی را با هر توجیهی که عوامل آن می آورند، تحریم کنند در گام نخست پای این سودجویان هنر فروش بی هنر از ساحت موسیقی قلم خواهد شد.
اینجا صحنه مواجه شدن رودروی اهالی هنر و مخاطبانشان است. گمان می کنم رسیدن به این نقطه راه را برای برگزاری کنسرت با شرایط مناسب هموار کند. وقتی کنسرت گذار افراد غیر هنری سودجو باشند. عاقبت خوشی برای هنر متصور نیست. علت گرانی قیمت های بلیط وجود همین سودجویان هنر است.از آن سو تردیدی نیست برگزاری کنسرت متحمل هزینه های کلان است باید تصمیم سازان هنری جهت رفاه مردم و عدم تضرر هنرمندان چاره ای در این باب بنشینند. البته این سخن ناظر به هنرمندان گمنام تر است والا هنرمندانی که چهره شده اند اگر برای مخاطبان خود کمی حرمت قائل باشند می توانند با اندکی سختی کشیدن و نظارت هم مکان های قابل قبول را برای کنسرت انتخاب کنند و هم با کنار زدن این واسطه ها قیمت های بلیط را پایین تر بیاورند.

مشکل اینجاست که آن ها فقط با فردی طرفند که از قبل به حسابشان پول می ریزد دیگر با هیچ چیز کار ندارند. این نگاه باید اصلاح شود. هنرمند باید برای دوستدارانش احترام قائل شود. کسی که مخاطب خود را در جامعه پیدا کرده، اتفاقا مسئولیت اخلاقی مهم تری دارد. این دسته از هنرمندان باید بیندیشند که اولا همه ی سرمایه ها مادی نیست که آن ها در تجمیع آن بکوشند.ثانیا اینکه با مبارزه علیه این دلالان آن ها خود می توانند بخش اعظم دستمزدها یشان را دریافت کنند منتهی با نظارت دقیق و هدایت عوامل برگزار کننده ای که خود تعیین می کنند. این کار نیازمند حوصله است و آیا این همه دوستدار و هوادار صادق نمی ارزد کمی هم به فکر آن ها باشیم؟

مرادم در این نوشتار ژانر خاصی از موسیقی نیست. همه کسانی که در موسیقی مخاطب خاص خود را پیدا کرده اند باید برای مهندسی شدن این ایده تلاش کنند والا به تدریج این حقایق تلخ می تواند روزگاری که آگاهی ها از سطح به عمق برسد این هواداران را روبروی هنرمندان مورد علاقه ی خود قرار دهد.

عزیز قاسم زاده – خواننده موسیقی

این مطلب بدون برچسب می باشد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

شعاع مشرق | پایگاه خبری تحلیلی