شما اینجا هستید
اخبار اصلی » کرونا مرا به تمام آرزوهایم رسانده!

از آذر ۹۸ مشغول تمرین نمایش نوای اسرار آمیز، نوشته اریک امانوئل اشمیت بودیم، با بازی دوستان خوبم مهدی یوسفی زاده و امیر جادوسخن و گروه کارگردانی، میترا کاظمی، مایده خوش کیش و زهرا نجفی.
بعد ازحدود یک ماه تمرین امیر مریض شد و تمرین دو هفته تعطیل شد. بعد مهدی مریض شد و تمرین را دو هفته تعطیل کردیم؛ به نوبت اعضای گروه مریض میشدند، بعضی اوقات مریضی سختی داشتند، بیحالی، درد، خستگی و سرفه که به زور می توانستن حرف بزنند و این مریض شدن و خوب شدن تا اسفند ادامه داشت تا خودم اسفند ۹۸ با شدت بسیار دچار این بیماری شدم ولی این بار اسم بیماری را می دانستیم کرونا گرفته بودیم! و نمایش کلا تعطیل شد.
از اون وقت تا الان، مهدی ۵ بار کرونا گرفته است! این آدم یک موج را هم از دست نداده است! هیچ مشکلی هم با این قضیه ندارد، میگوید- کرونا مرا به تمام آرزوهایم رسانده – می پرسم چطور؟! -میگوید همیشه طی این سال ها آرزوهایی داشتم که فکر می کردم هیچ وقت به آرزوهام نمیرسم، همیشه آرزو میکردم صبحها مجبور نباشم، بچه ها را به زور از خواب بیدار کنم، تا به مدرسه بروند و هر بار با خود می گفتم، نه امکان ندارد غیر از تابستان ها به این آرزویم برسم، ولی الان رسیدم همیشه از مهمانی و شلوغ بازی خوشم نمی اومد، ولی زورم به خانومم نمی‌رسید و هر ماه مهمانی خانوادگی و دوستانه داشتیم، الان خبری از مهمانی نیست، همیشه دوست داشتم خیلی از روزها مجبور نباشم اداره بروم، الان نمیروم، همیشه از روبوسی کردن و بغل کردن احساس خوبی نداشتم مخصوصاً تابستانها، بوی عرق آزارم میداد، الان از همدیگر دو متر فاصله داریم!
میگویم، تو الان از مرگ هموطنانت ناراحت نیستی؟!
میگوید: ناراحتم، ولی آدم ها نمی توانند که همه خوشی ها رو با هم داشته باشند! این مرگ و میر همیشه در بخش‌های دیگر بوده است! از پراید بگیر تا دیابت، از سیل بگیر، تا سرطان، از زلزله بگیر، تا دردکلیه از سونامی بگیر تا سکته، از قطعنامه ۵۹۸ بگیر تا قرص برنج! ولی این کرونا چیزهای خوب هم زیاد داشت. میگویم مثل چی؟
میگوید: خدا پیغمبری تازه الان فهمیدیم چقدر کثیف بودیم! روزی چند بار از دستگیره درب ماشین بگیر تا درب ساختمان ها، تا لمس کردن دست ۵۰ نفر آدم در روز و هزار کوفت و زهر مار دیگر.

پیشا کرونا، چقدر دستهایمان را می شستیم، الان چقدر می شوریم. چقدر در صف های نانوایی و عابر بانک در دهان همدیگر بودیم! و نزاکت اجتماعی نداشتیم و الان چقدر با ادب شدیم

میگویم مهدی تو عمدا کاری میکنی که کرونا بگیری!؟

میگوید: نه، من به طرف کرونا نمیروم، ولی اگه کرونا به طرف من بیاد با آغوش باز استقبال می کنم!!
دو هفته ای درگیر مبارزه با کرونا میشوم، یعنی استراحت کامل با سرو غذا در رختخواب!، فقط برای برای دستشویی از جایم بلند میشوم! بعد هم که باید دو هفته قرنطینه در خانه بمانم! دیگر از خدا چی می خوام !
به هرحال این نگاه خاص مهدی به کرونا باعث شد به این فکر کنم کاش دولت جدید هم از کرونا استفاده ابزاری کند در راستای جلب اعتماد از دست رفته مردم و مسئولین، میتواند از اعلام فوت واقعی کرونا آغاز کند، تا مردم کم کم اعتمادشان جلب شود. میتواند تکلیفش را با تعطیل شدن کشور روشن کند، اینکه تعطیلی خوب است یا بد؟ تا مردم حرفشان را باور کنند و به مسافرت نروند و مردم نگویند دولت میخواهد با اخذ جریمه جیبشان را پر کنند و با نشان دادن وضعیت واقعی بیمارستان‌ها و عدم لاپوشانی از مردم کمک بخواهند. می توانند در مورد واکسن حقیقت رو بگویند که تولید واکسن برکت چه شد؟ می توانند سیستم اموزشی رو متحول کنند چون دیده‌اند با مدرسه نرفتن بچه‌ها اتفاقی در سیستم فرسوده اموزشی پیش نمی آید. میتوانند چابک سازی دولت را شروع کنند، چون دیده‌اند با حاضر شدن یک سوم کارمندان در محل کار هم اتفاقی نمی افتد و اتفاقا کارها بهتر پیش میروند! میتوانند خیلی از کارها را بوسیله کارمندها بوسیله دور کاری انجام دهند تا آنها هم اوقات بیشتری در کنار خانواده باشند. می توانند از کرونا فرصت بسازنند، برای شروع یک اعتماد سازی مجدد بین مردم و مسئولین.
خدا را چه دیدیم شاید دولت مثل دوستم مهدی به تمام آرزوهایش نرسد، ولی می‌تواند به خیلی از آرزوهایش برسد، تا چند سال دیگر بتوانیم بگوییم، دوران پسا کرونا خیلی بهتر از پسا برجام بود!

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

شعاع مشرق | پایگاه خبری تحلیلی