حتما شنیده اید ماهی بزرگ را در جوی حقیر نمی توان صید کرد که البته شعری هم به همین مضمون فروغ فرخزاد دارد که:
«کوچه ای هست که قلب من آن را از محله های کودکیم دزدیده ست
سفر حجمی در خط و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن زمان
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه بر می گردد
و بدینسانست که کسی می میرد و کسی می ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد»
و حتما شنیده اید که آن مروارید بزرگ صدف بزرگ برای پرورش هم نیاز دارد اگر به همین تناسب کمی دید را وسعت بدهیم خواهیم دید شهر هم چون صدفی بزرگ جایگاه شهروندانی بزرگ خواهد شد به شرط آنکه جریان آب چون دریا در گذران باشد و نکند که این آب که می ماند و می ماند در ما این حس را ایجاد کند که نه آن صدف بزرگ را در رشت پرورش می دهد نه آن مروارید بزرگ را از دل خود بیرون می کشد در واقع آنچه در مقیاس این نوشته بر می آید؛ حکایت شهر رشت است و رشتوندان هم به مثابه آن مروارید خواهد بود.
نکند یکی بگویید در طی سالها تغییرات محیطی از جمله تغییرات هنری در منظر شهری زیبایی های بسیاری در شهرهای ایران ایجاد کرده اند و دریغا از این تغییرات در شهر ما رشت دیده نمیشود.
با این پنجره اگر به بزرگ شدن وسعت شهر رشت نگاه کنیم بی شک نام کلانشهر لایق این شهر است ولی آنچه از امکانات فرهنگی که زمینه رشد آن مروارید های ماندگار شهر رشت خواهد شد چیزی به دست نمی آید.
بهتر است نگاهی کنیم به دلمشغولی های مردم رهگذر در پیاده راه فرهنگی ببینیم در فالگوش های روزانه از زبان آنها چه می شنویم چه چیزهای برایشان به آرزو تبدیل شده و چه فرصت های در شهر ما گم شده که به دست شهردار و عوامل شورای شهر این کلید در هزار قفل عبث خواهد چرخید بی شک مانند این است که اگر به سراغ هر کدام از چرخ دنده های ساعت بروید هر کدام به تنهایی هیچ توضیحی برای نشان دادن ساعت دقیق و زمان دقیق ندارند بلکه حرکت منظم و مداوم این چرخ دنده ها ایجاد یک هارمونی و شکل منظم برای خواندن ساعت را در ذهن ما موجب می شود
حالا که از افراد دردمند کمیسیون فرهنگی یکی آمده و به مبارکی شده شهردار شهر رشت فرصت را مغتنم می شمارم و مواردی را ذکر میکنم «شاید که قبول افتد و در نظر آید»
بیاییم دست بگذاریم روی اولین هایی که از شهر رشت در ایران در منابع ذکر می کنند مانند جریان اولین کتابخانه عمومی یا اولین ها در اجرای هنر نمایشی که هر کدام میتواند با پرورش زمینه های موجود در فضای دیداری شهر رشت فرصتی را برای جذب گردشگر و جذب روزانه خود همین مردم کوچه و بازار داشته باشد تنها کافی هست با انتخاب آنچه از دغدغه های روزمره مردم می دانیم و تشکیل کارگروهی اجرایی دست یاری به سوی عوامل تئاتر خیابانی شهر رشت دراز کنیم تا بتوانیم دوباره جریان اولین و تنها شهر با تئاتر خیابانی دایمی در طول سال را رقم بزنیم.
آنقدر در طول این سالها هنرمندان مورد بی مهری واقع شده اند که گویی اول قدم یک منجی باید بتواند اهمیت آنها را به مسولین شهری تفهیم کند تا بعد تازه جمع شویم و بگویم که چه شادابی در جریان فرهنگی شهر را موجب می شوند و چه خون تازه ای در منظر دیداری شهری ایجاد می کنند.
افشین عموزاده لیچایی
دکترای تخصصی تئاتر
عضو هیات علمی دانشگاه گیلان