در تعریف ساده مدیریت پسماند شامل روندی از ۱-کاهش تولید زباله، ۲- استفاده مجدد، ۳- تفکیک از مبدا، ۴- جمعآوری مکانیزه و ۵-تفکیکی، ۶-ایستگاه انتقال، ۷- محل پردازش، ۸- تولید کود آلی، ۹-زبالهسوز و ۱۰- مرکز دفن بهداشتی است. این روند دارای اجرایی است که هر کدام دارای تعاریف و کاربردی هستند و به ترتیب نگارش شده نیز اولویتبندی میشوند، یعنی کاهش در تولید بالاترین اولویت و دفن کمترین اولویت را از لحاظ استاندارد مدیریت محیطزیستی و حفظ منابع و مدیریت صحیح پسماند به خود اختصاص میدهند. تولید پسماند در زندگی روزمره امری اجتنابناپذیر بوده و حتی در تعریف پسماند در قانون مدیریت پسماند مصوب سال ۸۳ مجلس شورای اسلامی انسان مسبب و محور تولید پسماند است. اما مشکل کجاست و چرا مدیریت پسماند امروز در کشور یا حداقل در استانهای شمالی تبدیل به بحران شده و جزو موضوعات و مصوبات سفرهای استانی رییسجمهور قرار گرفته است؟
اگر نگاهی دوباره به روند و چرخه مدیریت پسماند بیندازیم و آن را با واقعیت موجود مطابقت بدهیم شاید کمی از جواب سوال مشخص شود. آنچه امروز از روند استاندارد مدیریت پسماند در ایران و به صورت خاص در استانهای شمالی در حال انجام و اجراست را میتوان اینگونه برشمرد:
۱- تفکیک از مبدا (با ظرفیت کمتر از ۳درصد)،۲-جمعآوری نیمه مکانیزه، ۳- پردازش در چند شهر محدود، ۴- زبالهسوز در یک شهر و ۵- دفن غیربهداشتی.
سرانه میزان تولید زباله با ۷۵۰ گرم به ازای هر نفر از استاندارد جهانی بیشتر است و این مقدار در استانهای شمالی و به طور خاص استان گیلان تا ۹۵۰ گرم به ازای هر نفر میرسد، همین مقایسه ساده نشان میدهد که کاهش زباله چه اثری میتواند در استان گیلان با ۲۵۰۰ تن زباله تولیدی در روز بگذارد، یعنی اگر فقط هدف رسیدن به سرانه کشور باشد، باید ۶۵۰ تن در روز زباله کمتری تولید شود؛ اما نکته مهم در کاهش تولید زباله این است که این مفهوم و اولویت مربوط به قبل از انجام خرید و تهیه مواد غذایی و اجناس موردنیاز است. همانند کاهش تولید زباله سایر موارد روند مدیریت پسماند باعث میشوند که: ۱- منابع طبیعی و ملی حفظ شوند و ۲- مدیریت پس از تولید نیز سادهتر و کمهزینهتر انجام شود.
پسماند در استان گیلان امروز به ابتداییترین شکل ممکن مدیریت میشود و در حدود ۳۰ مرکز دفنرسمی و غیررسمی دفن میشوند. شاید اسم سراوان برایمان آشنا باشد، اما مراکز دفن دیگر استان کمخطرتر از سراوان نیست و شاید اگر مانند سراوان شیرابه آنها نیز از روستایی گذر میکرد اسمی از آنها نیز میشنیدیم. مراکز دفن زباله آستارا با فاصله کمی از ساحل، مرکز دفن تالش در محدوده حفاظتی پره، کارخانه و مرکز دفن انزلی در محدوده تالاب انزلی، مرکز دفن رودبار در کنار رودخانه سپیدرود، مرکز دفن کیاشهر و آستانه در محدوده تالاب بوجاق، مرکز دفن شهر لاهیجان در روستای تموشل، مرکز دفن لنگرود در لیلاکوه قرار دارند و اینها مراکز دفن بزرگ استان گیلان هستند که کمتر از آنها شنیدهایم و سراوان که مرکز دفن رسمی ۴ شهرستان و بزرگترین مرکز دفن شمال کشور و سایر مراکز دفنی که از نام آنها برده شد، جملگی دارای یک ویژگی هستند و آن غیربهداشتی بودن آنهاست، یعنی نه دارای کف غیرقابل نفوذ، نه دیواره مناسب، نه پوشش مناسب، نه سیستمی برای مدیریت گاز و نه حتی سیستم مناسبی برای تصفیه شیرابه دارند و این باعث میشود که به سادگی اثرات منفی این مراکز به مردم بازگردد.
با توجه به توضیحات که به صورت ساده ارایه شد آنچه امروز به عنوان مشکل یا حلقه مفقوده مدیریت پسماند در ایران و به صورت خاص استانهای شمالی میتوان به آن اشاره کرد، نبود مدیریتی متمرکز و آگاه به مسائل و روند صحیح مدیریت پسماند است.
مدیریت پسماند براساس قانون و عرف برعهده شهرداریهاست، اما اگر باز به روند استاندارد آن نگاهی بیندازیم، میبینیم که بخشهای اصلی مدیریت پسماند برعهده سازمانها و نهادهایی است که امروز به واسطه نبود علم و تمرکز مدیریتی از آن شانه خالی میکنند. کاهش مدیریت پسماند کاملا یک مساله آموزشی است و نهادهای متولی آموزش مشخص هستند و استفاده مجدد که باعث میشود هر چیزی به سادگی تبدیل به زباله نشود یک قسمت آموزشی، کارآفرینی، صنعتی و بازرگانی است حتی تفکیک از مبدا نیز یک فرآیند آموزش است که طی آن شهروند به مهارتی دست پیدا میکند و به درجهای از حساسیت میرسد که زبالهها را برای مدیریت بهتر و حفظ طبیعت و منابع ملی از هم جدا میکند.
برای مدیریت صحیح پسماند باید جدای از داشتن علم و تسلط بر روند استاندارد پسماند، برنامهای بلندمدت طراحی کرد و گام به گام آن را از کودکستان تا بزرگسالی اجرا کرد و این یک روند تکرارپذیر است و در صورت عدم تکرار باز هم مشکل عیان خواهد شد و در کنار برنامه بلندمدت برای کاهش اثرات مخرب مراکز دفن نیز برنامههای کوتاهمدت اجرا نمود؛ احداث کارخانجات کودآلی (البته به شیوه مدرن) احداث کورههای دوگانهسوز در نیروگاههای سیکل ترکیبی و کارخانجات سیمان برای سوزاندن ریجکتها و زبالههای غیرقابل بازیافت و اصلاح مراکز دفن و ساخت تصفیهخانههای شیرابه از مهمترین اقدامهای لازم است.